به شما تبریک می گویم. به ویژه اگر برای اولین بار است که با این حرفه آشنا می شوید. هدفم از نوشتن این مقاله این است که تازه کاران با چشمان تماما بسته وارد این کسب و کار نشوند. مسلما من طرفدار بازاریابی شبکه ای و گسترش آن در کشورمان هستم. با این وجود، سعی کرده ام این مقاله را بدون ملاحظه کاری بنویسم تا با برخی از حقایق این کار، بدون تعارف آشنا شوید و از همین ابتدا، بدانید که به چه چیزی دارید بله می گویید. متاسفانه اغلب، جانب اعتدال درباره مزایا و معایب این صنعت، رعایت نمی شود. بعضی فقط از آن تعریف می کنند و بعضی هم سایه اش را با تیر می زنند. من سعی می کنم که جزو هیچ یک نباشم. سخن را کوتاه کنم و بروم سر اصل مطلب.
به شکل ۱ دقت کنید. فرض کنیم یک شرکت می خواهد محصولاتش را به روش فروش مستقیم به مصرف کننده ها (دایره های کوچک) بفروشد. برای این کار ابتدا محصولاتش را به فروشندگان مستقیم (دایره های شماره دار) یا همان توزیع کنندگان مستقل می فروشد تا آنها هم محصولات را به مشتری ها بفروشند و سود کنند. در اینجا روشی را نشان داده ایم که در آن هر فروشنده ای می تواند خودش هم فروشنده داشته باشد. (برای آشنایی اولیه با روش های توزیع محصول، به مقاله «بازاریابی چندسطحی: یک روش توزیع مؤثر» مراجعه کنید.)
فرد ۴ وارد این شبکه شده است فقط به یک دلیل (البته از نظر مالی): اینکه محصولات شرکت را با تخفیف (یا همان قیمت فروشنده) بخرد و خودش و خانواده اش از آنها استفاده کنند. فرد ۳ به دو دلیل وارد شبکه شده است: اول اینکه مثل فرد ۴ محصولات را با تخفیف بخرد و استفاده کند و دوم اینکه محصولاتی را که با تخفیف و به قیمت فروشنده، خریده به مشتریها به قیمت مشتری، بفروشد و سود کند. فرد ۲ هم به سه دلیل وارد شبکه شده است: اول اینکه مثل فرد ۳ و ۴ محصولات را با تخفیف بخرد و استفاده کند، دوم اینکه مثل فرد ۳ محصولات را به مشتریها بفروشد و سود کند و سوم اینکه افرادی مثل ۵ و ۶و ۷ را وارد شبکه کرده و به آنها آموزش دهد که چگونه این کار را انجام دهند. یعنی سازمان فروش می سازد تا از فروش سازمانش هم سود کند. پس:
فرد ۴: مصرف کننده ی با تخفیف (یا همان مشتری اما داخل طرح درآمدی)
فرد ۳: فروشنده (یا توزیع کننده یا مشاور یا هر اسم دیگری که شرکت شما بر این فرد می گذارد)
فرد ۲: نتورکر (یا شبکه ساز یا سازمان ساز یا مدیر یا هر اسم دیگری که شرکت شما بر این فرد می گذارد)
در ابتدای کار باید تعیین کنید که می خواهید کدام یک از این سه فرد باشید. فرد ۴ صرفا مصرف کننده است و تنها سودش، تخفیفی است که از شرکت می گیرد و درآمدزایی ندارد. پس همینجا وی را به حال خودش رها می کنیم. چون صحبت ما درباره وی نیست.
فرد ۳ از محل فروش هایی که انجام می دهد درآمد دارد. میزان این درآمد هم به خیلی چیزها بستگی دارد. اما فعلا برای اینکه برآوردی از درآمدش داشته باشید، درآمدش می تواند تا حدود ماهیانه یک میلیون تومان برسد. یادتان باشد که این مبلغ، حقوق ماهیانه اش نیست که هر ماه به حسابش بریزند بلکه کاملا به نحوه و میزان فعالیت خودش بستگی دارد. زیرا این فرد کارمند نیست، بلکه خویش فرما است. خویش فرما یعنی اینکه برا ی فرد دیگری کار نمی کند بلکه برای خودش کار می کند. هر قدر بفروشد سود می کند. از نظر تئوری، درآمدش محدود نیست اما در عمل، نوع محصول، نوع پورسانت دهی، برنامه های شرکت و از همه مهمتر، زمان خودش برایش محدودیتهایی ایجاد می کنند که باعث می شوند درآمدش نهایتا سقفی داشته باشد، که ما آنرا حدود یک میلیون تومان گرفتیم.
فرد ۲ دو نوع درآمد دارد. در آمد اول، مثل فرد ۳ از محل فروش هایی است که انجام می دهد. درآمد دوم، از محل فروش هایی است که گروهش انجام می دهند. فرق اصلی این دو نوع درآمد در این است که درآمد اول، فقط وقتی وجود دارد که فرد ۲ مشغول به کار باشد. اما درآمد دوم، حتی زمانی که فرد ۲ کاری هم نمی کند باز هم می تواند وجود داشته باشد! زیرا به کار گروهش بستگی دارد و نه به کار خودش. اینجا است که می گویند فرد ۲ برای خودش کسب و کار یا همان بیزینس بنا کرده است. یعنی اینکه گروهی از انسانها را گرد آورده و کاری کرده که درآمدی از محل فعالیت آنها داشته باشد. پس با تعریف ما، فرد ۳ نمی تواند بگوید من برای خودم کسب و کاری بنا کرده ام. اما فرد ۲ این کار را کرده است. بیشتر داستان هایی که درباره نتورک یا همان بازاریابی شبکه ای به وجود می آید راجع به همین ساختن کسب و کار یا همین بخش شبکه سازی آن است. وگرنه بخش فروش یعنی همان فعالیت فرد ۳ که یک حرفه کاملا شناخته شده است و هم اکنون در خیلی از بیزنس های دیگر انجام می شود. (هرچند حرفه ی فروش هم در ایران ضعف های بسیاری دارد)
درآمد فرد ۲ چقدر می تواند باشد؟ میلیاردها! باور کنید. هیچ محدودیتی ندارد. البته ببخشید. یک محدودیت بسیار محکم دارد و آن هم باور خود فرد است! یعنی حرفم را اینگونه اصلاح می کنم: نه میلیاردها، بلکه هر قدر باور دارید می توانید با شبکه سازی در بیاورید.
درآمد شما در بازاریابی شبکه ای
تنها یک محدودیت بسیار محکم دارد،
و آن هم باور خود شما است!
حالا بیایید ببینیم اگر فرد ۲ یا فرد ۳ را انتخاب کنید با چه چیزهایی روبرو خواهید شد.
اگر فرد ۳ را انتخاب کنید:
اگر بخواهید فروشنده باشید دانستن موارد زیر باعث می شود انتظارات مناسبی از این حرفه داشته باشید.
الف_ خرید با فروش فرق دارد!
ما بعضی اوقات چیزهایی را می خریم و بعضی اوقات چیزهایی به ما فروخته می شود. نان سنگک برشته هزار تومانی را شما از نانوای محله تان خریده اید اما احتمالا دستگاه تصفیه آب خانه تان را آنها به شما فروخته اند. معمولا هنگام خرید، خیلی فکر نمی کنیم اما وقتی چیزی به ما فروخته می شود حسابی سبک و سنگین می کنیم. اگر محصولتان طوری باشد که مردم آن را بخرند یعنی به قول معروف بازارش وجود داشته باشد دیگر لازم نیست شما خیلی بفروشید بلکه صرفا باید سفارش ها را جمع کنید. در اینصورت به شما می گوییم سفارش گیر و نه فروشنده. کاری که باید بکنید ساده است اینکه به کمک کاتالوگ یا ابزار اطلاع رسانی دیگری، به اطرافیان اطلاع دهید که این محصولات را دارید. اما اگر بخت با شما یار نباشد و محصولتان به قول معروف خیلی برو نباشد، یعنی مردم به هر دلیلی، حتی پس از اطلاع رسانی شما، خودشان به دنبال آن نیایند آنوقت ناچارید کمربندتان را محکم کنید و پاشنه ها را ور بکشید و بروید سراغ فروش. ( مثال جالبی درباره فروش و خرید در مقاله «پنج عامل تصمیم گیری در خرید» آمده است که خواندنش خالی از لطف نیست.)
ب_ مشتری یابی، پله ی اول فروش است.
پس اگر محصولتان بیشتر فروختنی است تا خریدنی (به هر دلیلی)، شما ناچارید فروش را بیاموزید وگرنه از آن درآمدی که صحبت کردیم خبری نیست. بعضی معتقدند که فروش، مهارتی است آموختنی، و بعضی آن را بیشتر ذاتی می دانند تا اکتسابی. کتابها، آموزشها و روشهای متعددی درباره فروش، طبق معمول در امریکا، منتشر شده است. میراثی که واقعا به کارمان می آید. متأسفانه هنوز در ایران، فروش به معنای فرو کردن و انداختن است. از ادبیات اکثر فروشنده های ایرانی می توان فهمید که مشتری را چگونه می بینند. اصطلاحات مخشو زدم، مخشو ریختم تو فرغون، مواظب باش زیر تیغ مشتری نری، بالاخره بهش انداختم، فقط گوشه ای از این ادبیات غنی و مشتری کش است! هنوز هم این جمله معروف را می شنویم که فروشنده ماهر، فردی است که یخچال را به اسکیمو بفروشد. به همین دلیل بعید می دانم بتوانید افرادی بیابید که درباره فروش، به شما آموزش های مناسبی بدهند.
شاید این پرسش پیش بیاید که پس با این اوصاف، چگونه و از کجا می توان مهارت فروش را فرا گرفت. اگر به این موضوع علاقمندید می توانید به اتاق گفتگوی «فروش مستقیم» سری بزنید که به همین منظور ایجاد شده است. اما در اینجا به یکی از بخش های مرتبط با فروش اشاره ای می کنیم چون احتمالا یکی از مسائل آینده تان خواهد بود. فروش از مراحل متفاوتی تشکیل شده که اولین مرحله آن مشتری یابی است. مشتری یابی شامل فعالیت هایی است که فروشنده انجام می دهد تا افرادی را بیابد (یا به سراغش بیایند) که بتواند به آنها بفروشد. شما اگر بهترین فروشنده هم باشید اما مشتری احتمالی نداشته باشید هیچ فروشی نمی توانید انجام دهید. مثل ماهیگیر با تجربه ای که قلابش را در جایی از رودخانه انداخته که هیچ ماهی ای از آنجا نمی گذرد. اصلی ترین دغدغه تان در فروش، مشتری یابی خواهد بود. جالب اینجا است که اگر فروشنده خوبی باشید اما مشتری نداشته باشید کاری از پیش نمی برید اما اگر فروشنده ای تازه کار باشید ولی در معرض مشتری های زیادی باشید معمولا فروش خوبی انجام می دهید! این را بارها در نتورک تجربه کردم که در بین همکارانم بیشترین فروش را افرادی داشتند که بیشتر از بقیه در معرض مشتریهای احتمالی قرار داشتند. جالب اینجا است که فروش بالای آنها ربطی به آموزش هایشان نداشت. چون کسی نبود که به آنها آموزش فروش بدهد. خودشان هم چیزی از فروش نمی دانستند و بیشترشان یا سفارش گیر بودند یا فروشنده ی زورکی. خلاصه کلام اینکه اگر برای مشتری یابی فکری کردید و این گام اول را به درستی برداشتید، آنگاه تازه می توانید آموزش های تان را در فروش آغاز کنید.
ج_ میزان پورسانت شما به خیلی چیزها بستگی دارد.
در نتورک تقریبا صد در صد افراد به شما می گویند که میزان درآمد شما به سعی و تلاش خودتان بستگی دارد! خب، پس من دیگر این را نمی گویم چون حالتان را بهم می زند. چون این حرف با همه ی درستی اش، خیلی کلی است و چیزی به دست آدم نمی دهد بخصوص برای آدمی که چند سر عایله دارد و نمی تواند خیلی روی حرفهای کلی حساب باز کند. اما عوامل مهم دیگری که پورسانت تان را تعیین می کند از این قرار است.
۱. محصول
محصول و هر چیزی که به محصول ربط دارد، در تعیین پورسانت شما نقش دارد. از جمله کیفیت محصول، قیمت محصول و همانطور که قبلا گفتیم اینکه محصول، بیشتر خریدنی است یا فروختنی. مسلما در شهری مثل تهران، فروختن لوازم آرایشی با فروختن فرهنگ لغات فارسی فرق دارد. درست است؟ یکی از مشخصه های محصول که در استمرار پورسانت شما تاثیر دارد این است که: محصول شما چقدر قابلیت خرید مکرر دارد؟ یعنی از زمانی که محصولی را به یک مشتری فروختید، چقدر طول می کشد تا دوباره سراغ تان بیاید و همان محصول یا محصولی مشابه را بخرد. ناگفته پیداست که این خصوصیت چقدر به افزایش پورسانت فروشنده ها کمک می کند. شما یک یا دو بار فروشی را انجام می دهید و از آن پس با کمی پیگیری، زنجیره ای از فروش های پی در پی نصیب تان می شود. و شما می توانید زمان تان را روی مشتری های جدید بگذارید. فکرش را بکنید.
۲. گروه همکاران
منظورم سرگروه های تان و سرشاخه های شرکت است. در واقع، نتورکی که شما تجربه می کنید چیزی نیست مگر افرادی که با آنها کار می کنید. شاید کمی غلو کرده باشم اما حکایت هر کسی از نتورک، حکایت کار کردن با همکارانش است. در نتورک، شما بیش از هر فرد دیگری، با سرگروه مستقیم خودتان سر و کار دارید. یک سرگروه خوب و باتجربه که واقعا یکی از کارهای زیر را برای شما انجام دهد، جواهر است!
- مشتری یابی را به شما عملا آموزش دهد و کانال های مشتری یابی شما را فعال سازد و سپس به شما عملا فروش را آموزش دهد. اگر این کار را نمی کند پس حداقل
- مشتری یابی را به شما عملا آموزش دهد و کانال های مشتری یابی شما را فعال سازد. اگر این را هم نمی کند پس حداقل
- واقعا مشتاق باشد که به همراه شما و دیگر همکارانش، همگی با هم فرایند مشتر ی یابی و فروش را یاد بگیرید و پیشرفت کنید. این آخری را حتما می تواند انجام دهد البته در عمل و نه در حرف. (خدا وکیلی اگر این آخری را هم انجام ندهد دیگر همکاری با وی به صلاح تان نیست.)
اگر افرادی را نیابید که عملا بدنبال انجام این کارها باشند (چون در حرف، همه دارند این کارها را انجام می دهند!) پس باید تنهایی این کارها را انجام دهید.
۳. طرح درآمدی (بخش پورسانت فروش مستقیم)
مسلما فرق می کند که شرکت تان به شما چند درصد از فروش شخصی تان را پورسانت بدهد. پورسانت زیاد، باعث گران شدن محصول شده و فروش شما کم می شود و در نتیجه سودتان هم کم می شود. پورسانت کم هم باعث می شود که انجام کار برای شما نیارزد و انگیزه تان را از دست بدهید. مقدار بهینه ای وجود دارد که با آن، نه سیخ می سوزد نه کباب. البته متاسفانه تا وارد گود نشوید و دست به عمل نزنید و فروش تان را شروع نکنید، درک مناسبی از این درصدها و اعداد و ارقام پیدا نمی کنید، بالاخص اگر تاکنون فروش انجام نداده باشید. اما نگران نباشید امتحانش ضرری ندارد.
۴. شرکت
یک شرکت، کارهای بسیاری برای فروشنده اش می تواند انجام دهد. بخشی از راحتی یا سختی کار شما در بخش فروش، به این بستگی دارد که شرکت وظیفه اش را درست انجام داده است یا نه. در واقع شما در خط مقدم، شمشیر می زنید و آنها در پشت جبهه تدارکات را برای شما آماده می کنند. عموم شرکت های نتورک در ایران، نوپا هستند. منظورم این است که خیلی ازشان انتظار نداشته باشید. انشاالله سعی خودشان را می کنند.
در این میان یک نصیحت می کنم که شاید به کارتان بیاید:
روی وعده هایی که برای آینده می دهند حساب باز نکنید
بلکه بر مبنای آنچه هم اکنون دارند، برنامه ریزی کنید و
صدالبته توکل تان بر خدا باشد.
اگر فرد ۲ را انتخاب کنید:
اگر بخواهید نتورکر باشید، اولا خدا به دادتان برسد :-d ثانیا خدا کند دانستن این نکات به کارتان بیاید.
الف_ شما به عنوان یک نتورکر، فروشنده هم هستید.
یعنی تمام چیزهایی که درباره فرد ۳ گفتیم شما هم باید در نظر داشته باشید. از همین جا تکلیف مان را با دو دسته از نتورکرها روشن می کنیم.
دسته ای از نتورکرها هستند که می گویند: «ما نتورکریم نه فروشنده. ما نیامده ایم که این محصولات را بفروشیم. چون اگر می خواستیم بفروشیم می توانستیم هر جای دیگری این کار را انجام دهیم. بلکه ما شبکه سازی می کنیم. یعنی افراد مختلفی را به شبکه وارد می کنیم. آنها می توانند محصولات را مصرف کنند یا بفروشند. و طبیعتا ما هم از مصرف و فروش آنها سود می کنیم.» این دسته، هیچ رقمه نمی خواهند تن به فروشندگی بدهند. اما سؤال این است که وقتی اکثر افرادی که وارد شبکه کرده اید هیچ سررشته ای از فروش نداشته باشند چگونه می توانید امیدوار باشید بفروشند. شما صرفا باید شانس بیاورید که به هر دلیلی (از جمله برو بودن محصول) تعداد زیادی فروشنده در مجموعه تان پیدا شود که شما هم سود خوبی بکنید. در این حالت، کسب و کارتان بیشتر شانسی است و شما کنترل چندانی روی سوددهی آن ندارید. این نتورکرها در بهترین حالت می توانند، آن هم شانسی، یک شبکه مصرف کننده داشته باشند (یعنی شبکه ای از افرادی مثل فرد ۴) و نه یک شبکه فروشنده (یعنی شبکه ای از افرادی مثل فرد ۳). اما این کجا و آن کجا! (از نظر سوددهی)
و اما دسته دوم از نتورکرها، افرادی هستند که از اصل، فروش را در نتورک قبول ندارند. اینها اصل داستان را همین طرح درآمدزایی می دانند و محصول صرفا برایشان نقش پوششی دارد. یعنی نه به فکر مصرف و فروش محصولات هستند و نه به فکر خرید مکرر. بلکه فقط و فقط عضوگیری و بزرگتر کردن شبکه. پس از کجا سود می کنند؟ فکر اینجایش را هم کرده اند. از هر فردی که وارد شبکه می کنند، می خواهند که یک محصول یا معمولا یک بسته از محصولات را بخرد و برود و افرادی را بیاورد که آنها هم همین کار را تکرار کنند. یعنی آنها هم بیایند و هنگام عضو شدن، محصول یا بسته ای از محصولات را بخرند. بدین شکل عملا با عضو شدن هر فرد جدیدی، پورسانتی آزاد می شود. چون هر عضو جدیدی هنگام عضویت، محصول هم می خرد. و تا وقتی که عضو جدیدی پیدا نشده پورسانتی وجود ندارد. چون کسی دوباره محصول را نمی خرد یا آن را به بیرون از شبکه نمی فروشد. این کار، بازاریابی شبکه ای نیست بلکه طرح هرمی محصول دار است. طرح هرمی محصول دار، طرحی هرمی است که معمولا برای گول زدن نتورکرها و مردم، در کنار طرح درآمدزایی، محصول یا محصولاتی معمولا بی ارزش یا کم ارزش یا کاملا دور از نیاز مشتری را هم می دهد تا بگوید ما هرمی نیستیم (چون طرح های هرمی محصول ندارند) بلکه ما هم مثل نتورک ها محصول داریم. و جالب اینجا است که تا بحال در گول زدن نتورکرهای ایرانی، حسابی موفق بوده اند. آنقدر هم موفق بوده اند که بعضی اوقات آدم فکر می کند اصلا خود نتورکرهای ایرانی دوست دارند همه اش گول بخورند یا شاید هم اینجوری بیشتر به نفعشان است! نمی دانم. سرنوشت این سبک کار چیست؟ بدترین بلایی که بر سر نتورکرها و شبکه شان می آید. (اگر علاقمندید که خیلی سریع و مختصر و مفید با نتورک، مزایای آن، تفاوتهای نتورک با طرح های هرمی و راه شناسایی طرح های هرمی آشنا شوید می توانید به کتابچه های «رهایی از گرفتاری مالی ۱ و ۲» مراجعه کنید)
به هر حال اگر نمی خواهید مثل دسته دوم، زیانکار شوید و یا مثل دسته اول، سوددهی خودتان را کاهش دهید و کسب و کارتان را بر شانس و اقبال بنا کنید، باید فروش را بیاموزید و به افراد شبکه تان هم یاد بدهید. یعنی شما به عنوان یک نتورکر، فروشنده هم هستید.
ب_ برای فرد ۲، بازاریابی شبکه ای، کسب و کار است و نه شغل.
کلا به سه شکل می توان صاحب کسب وکار یا بیزینس شد:
- بنا کردن کسب و کار از طریق تأسیس شرکت.
- بنا کردن کسب و کار از طریق خرید حق نمایندگی یا همان فرانشیز.
- بنا کردن کسب و کار از طریق ساختن شبکه ی بازاریابی در یک شرکت بازاریابی شبکه ای.
کسب و کار یعنی ماشین پولسازی! ساختن یک کسب و کار یعنی ساختن یک ماشین پولسازی. پس وقتی می گوییم فلانی کسب و کاری دارد یعنی یک ماشین پولسازی دارد. اگر ماشینش بیش از تولیدش مصرف کند یعنی کسب و کارس سودده نیست و بالعکس. وقتی شما شغلی دارید یعنی در ماشین پولسازی فرد دیگری کار می کنید. اما وقتی قصد بنا کردن کسب و کاری را دارید یعنی می خواهید ماشین پولسازی خودتان را داشته باشید. کار کردن در یک ماشین پولسازی با ساختن یک ماشین پولسازی خیلی تفاوت دارد. به همین دلیل، دنیای صاحبان کسب و کار از دنیای صاحبان مشاغل (کارمند و خویش فرما) متفاوت است. اگر به حقوق آخر برج عادت دارید، اگر کار کردن با انسانها را نمی پسندید، اگر اهل فکر کردن و پیدا کردن راه حل جدید نیستید، اگر دوست دارید بهتان بگویند که چه بکنید و چه نکنید، اگر هیچ جوره نمی توانید از تماشای سریالهای ماهواره ای دل بکنید، اگر برای رهایی از گرفتاری مالی راهی بجز سخت کار کردن را نمی شناسید، اگر از کار گروهی فراری هستید، پس بدانید که متعلق به دنیای صاحبان مشاغل هستید. در اینصورت شاید بازاریابی شبکه ای بدرد شما نخورد. چون تغییر دادن دنیایی که مدتها در آن به سر برده اید اصلا شوخی نیست! اصلا و ابدا بدون تحمل درد زایمان امکان پذیر نیست!! شما باید دوباره متولد شوید. و این هیچگاه یک شبه اتفاق نمی افتد. ساختن یک شبکه بازاریابی هم یعنی ساختن کسب و کار یعنی ساختن ماشین پولسازی. برای موفقیت در این فرایند ساختن، به مهارتهای بسیاری از جمله مهارت کار کردن با انسانها نیاز دارید. این مهارتها صرفا با خواندن کتاب و شرکت در کلاسهای آموزشی بدست نمی آید. اینها را در عمل و در طول زمان بدست می آورید.
پس به خودتان فرصت یادگیری بدهید. حداقل ۵ سال به خودتان فرصت دهید که خطا کنید و یاد بگیرید تا کم کم درآمدتان به سقف باورتان نزدیک شود! (این متن مختصر، به هیچ وجه برای آشنایی با ابعاد گسترده ی بنا کردن یک کسب و کار کافی نیست. شما می توانید برای شروع، به کتاب دانشکده کسب و کار نوشته رابرت کیوساکی مراجعه کنید. کیوساکی در این کتاب به شرح این موضوع می پردازد که چرا بازاریابی شبکه ای یکی از بهترین راه ها برای ساختن کسب و کار است.)
ج- بازاریابی شبکه ای در ایران نوپا است.
یعنی نه از دولت و قانونگذاران، نه از شرکت و مدیران آنها و نه از سرشاخه ها و سرگروه هایتان انتظار زیادی نداشته باشید.
_ از دولت و قانون گذاران انتظار زیادی نداشته باشید. اولین مجوزهای بازاریابی شبکه ای در سال ۱۳۹۰ توسط وزارت بازرگانی صادر شدند. دست شان درد نکند. تا همین پارسال هر نوعی از کار شبکه ای (چه سالم مثل نتورک و چه غیرسالم مثل طرحهای هرمی محصول دار و اینوست ها) همگی غیرقانونی محسوب می شدند و همه همان گلدکوئیست بودند . منظورم این است که انتظار نداشته باشید صرفا با یک مجوز، یک دفعه فضای جامعه یکسره عوض شود و دیگر هیچ خبری از اخبار و مقالات منفی درباره این صنعت نباشد. همین چند وقت پیش، در اخبار ۲۰:۳۰ از غیرقانونی بودن شرکتی صحبت شد که به تازگی جرأت کرده و مواد غذایی را به روش هرمی می فروشد! پس خواهشا از شرکت یا حتی از سرگروه های خود تضمینی مبنی بر اطمینان کامل درباره شرایط قانونی این کار در ایران نخواهید. چون آنها هم نمی توانند این تضمین را به شما بدهند. به شما قول می دهم که در ماهها و سالهای آتی، اخبار و مقالات زیادی راجع به اثرات منفی نتورک در رسانه ها با هم خواهیم خواند! چون پذیرش این کار توسط عامه ی مردم و همچنین تمامی مسئولین کشور نیاز به زمان و البته نیاز به تلاش خودمان دارد.
_ از شرکت و مدیران آنها هم انتظار زیادی نداشته باشید. با توجه به اینکه به تازگی مجوزهای کار داده شده و تا قبل از مجوزها، هیچ کدام از این شرکتها اجازه نداشتند که فعالیت گسترده ای داشته باشند پس ناگفته پیدا است که تمامی شرکتهای فعال در این صنعت، تجربه ای برای این کار در ایران در سطح گسترده و در مدت طولانی، نداشته اند و تازه دارند تجربه کسب می کنند. پس خیلی روی تجربیات شان حساب نکنید، چون ندارند. البته منظورم این نیست که شما را از همکاری با این شرکتها منع کنم. چون اولا هر چه نباشد بالاخره این شرکتها زحمات زیادی را برای کسب مجوز و فراهم کردن فضای کاری کشیده اند. ثانیا اینکه تجربه شان کم است که تقصیر خودشان نیست چون بالاخره هر فردی و هر شرکت باتجربه ای هم زمانی که شروع کرده بی تجربه بوده است. تازه این شرکتها، وظیفه خطیری را به عهده گرفته اند. در واقع کارنامه عملی این شرکتها، پایه ای برای تصمیمات آینده قانون گذاران خواهد بود.
_ از سرگروهها و سرشاخه یتان هم انتظار زیادی نداشته باشید. خب طبیعی است. چون اولا تاکنون در ایران نتورک قانونی نبوده و ثانیا اکثر کارهایی هم که انجام شده بیشتر پلن فروشی بوده و نه نتورک. پس براحتی می توان فهمید که چرا اکثر تجربیات نتورکرهای ایرانی به درد کار در شبکه های امروزی نخواهد خورد. البته اگر دوباره پلن فروشی نکنند! بعبارت دیگر، ساخته شدن مربی کارآمد در نتورک، نیاز به گذر زمان و فعالیت آگاهانه در نتورک دارد. این موارد تا به امروز در ایران با هم یکجا جمع نبوده است که باعث رشد نسلی از راهبران باتجربه بشود.
امروز سرگروه یا سرشاخه خوب به نظر من، فردی است که صادقانه به شما بگوید ما همگی در این صنعت نوپا در حال یادگیری هستیم و از شما دوستانه دعوت کند که به گروه وی بپیوندید که همه با هم روشهای انجام این کار را کشف کنید.
د_ مشتری یابی یکی از اصلی ترین دغدغه های تان خواهد بود.
باز هم مثل حالت فرد ۳، مشتری یابی یکی از اصلی ترین مسائل شما خواهد بود. اما این دفعه، یافتن مشتری هم برای محصول و هم برای کسب و کار. یادتان باشد از روز اول به فکر کانال های مشتری یابی تان باشید یعنی با خود فکر کنید که از چه راههایی می توانم مشتری های احتمالی را پیدا کنم و محصول یا کسب و کار را به آنها پیشنهاد دهم. این فرایند را به شانس و اتفاق نسپارید. چون در این صورت موفقیت تان به شانس و اقبال بستگی خواهد داشت. و وای به حالتان اگر بدشانس باشید! (اگر علاقمند به آشنایی بیشتر با دیگر مراحل فعالیت در یک شرکت بازاریابی شبکه ای هستید، می توانید برای شروع به «راهنمای گام به گام فعالیت در بازاریابی شبکه ای» مراجعه کنید.)
ه_ محصول تان را مصرف کنید و بشناسید.
تمامی توزیع کنندگان و راهبران موفق در بازاریابی شبکه ای، همگی محصول محصولات خود هستند! هر فردی که خواهان موفقیت در این کسب و کار است ناچار باید کارش را با مصرف کردن محصولات شرکت خود شروع کند. فهمیدن و شناخت محصولات، با مصرف کردن آنها بدست می آید. افرادی را هم که شما وارد این کسب وکار می کنید با مصرف کردن محصولات و آموزش به همکارانشان برای استفاده از محصولات، تلاشهای شما را تکثیر می کنند. اولین و اساسی ترین گام در بنا کردن یک کسب وکار موفق، ایجاد گروهی از افرادی است که عاشق محصولات باشند و آنها را مصرف کنند. ریزش افراد در این کسب وکار، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است. اما اگر شما این فرهنگ را در بین افرادتان ایجاد کرده باشید که کار خود را با مصرف کردن محصولات شروع کنند و از محصولات استفاده کنند، آنگاه هر چند شاید این افراد از ادامه کار منصرف شوند و سازمان شما را ترک کنند، اما باز هم این امکان هست که مصرف کننده محصولات شرکت شما باقی بمانند. همیشه بخاطر داشته باشید آنچه که ماندگاری یک سازمان را تضمین می کند و باعث ایجاد درآمد مستمر چندین ده ساله خواهد بود، مصرف کردن صادقانه محصولات شرکت توسط اعضای سازمان و همچنین توزیع محصولات بین دیگر افراد بیرون از شبکه است.
و_ بجای رؤیاپردازی، یک هدف مشخص تعیین کنید.
چون نتورک را راهی برای رسیدن به آرزوها می دانند، معمولا اکثر افرادی را که وارد این کار می شوند ترغیب می کنند که رویاهایشان را مشخص کنند و برای رسیدن به آنها کار کنند. شاید شکستن باورهای محدود کننده درباره پول و تواناییهای افراد، مفید باشد. اما مسلما این عمل جای هدفگذاری را نمی گیرد. جیم ران، یکی از مربیان بزرگ بازاریابی شبکه ای، اینگونه بیان می کند: «وقتی که شروع به فعالیت در بازریابی شبکه ای کردم اولین هدفم این بود که می خواستم سودم از بیزینس پاره وقتم با درآمدم از شغل تمام وقتم برابر شود. … من در کمتر از شش ماه به این هدف رسیدم.» (جیم ران در کتاب «جادوی کار پاره وقت»، از رازهای موفقیتش در بازاریابی شبکه ای پرده بر می دارد.)
به نظر من، این روش خیلی کمکی نمی کند که بیاییم و هر چه را باور داریم به عنوان هدف انتخاب کنیم. چیزی را باید بعنوان هدف انتخاب کنیم که قدم بعدی ما باشد. مثلا شما هم مثل جیم ران می توانید بگویید که «هدف من این است که با ۱۵ ساعت کار در هفته در این کسب و کار به پانصد هزار تومان در ماه برسم.» و همه تمرکزتان رسیدن به این هدف باشد.
سخن آخر
بازاریابی شبکه ای، تنها و تنها کسب و کاری است که هر فردی بدون توجه به سطح تحصیلات، درآمد، سن، جنسیت و دیگر عوامل محدود کننده، می تواند آن را شروع کرده و به کمک آن به استقلال مالی برسد. این صنعت در ایران هنوز نوپا و ضعیف است. اگر امروز از آن مراقبت کنیم فردا می توانیم میوه های آن را بچینیم. پس از سالها تلاش، بالاخره دولت اولین قدمش را برداشت. این خواسته ی ما را جدی گرفت. آن را بررسی کرد. و سعی کرد اولین مجوزها را با چشمان باز صادر کند. حالا نوبت ما نتورکرها است که قدم بعدی را برداریم. این قدم چیزی نیست مگر اینکه با نحوه ی کار کردن مان به دولت نشان دهیم که کار درستی انجام داده است. هیچ کسی تا حالا به اندازه خود ما نتورکرها به صنعت مان ضربه نزده، و هیچکس هم بجز خود ما نمی تواند آن را از این وضعیت نجات دهد. سعی نکنید به دولت یا شرکت ها یا مردم، نتورک را آموزش دهید بلکه ابتدا باید خودمان آن را درست بیاموزیم. طبق معمول، یک نتورکر اول از همه به خودش می فروشد. هدف گروه پیام آوران موج نو، از راه اندازی وبسایت MLMopedia این است که نتورکر ایرانی احساس تنهایی نکند و همیشه بداند افرادی هستند که می تواند روی کمک شان حساب کند. خوشبختانه نسبت به سالهای گذشته، کتاب های خوبی در زمینه نتورک ترجمه شده است که می تواند به کارمان بیاید. اما چیزی که ما دنبالش هستیم این نیست که صرفا چند کتاب و برنامه آموزشی را ترجمه کرده و ارائه دهیم. ما بدنبال این هستیم که همه با هم این آموزش ها را درونی کنیم. یعنی واقعا در عمل به روش های درست انجام این کار در ایران دست پیدا کنیم. و دچار کپی برداری صرف نشویم. به همین دلیل تالار گفتگویی ترتیب داده ایم که بتوانیم نظرات، ایده ها و مسائل مان را در آنجا مطرح کنیم تا بتوانیم از تجربیات و دانسته های دیگران هم استفاده کنیم.
دوباره به شما تبریک می گویم که جرأت کردید ماشین پولسازی خودتان را بسازید. ما هم سعی می کنیم در ساختن آن همیشه کنارتان باشیم. پس بسم الله. برویم و شروع کنیم…
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .